ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

هفت ماهگیت مبارک عزیزم.

سلام گل مامان خوبی عزیزم؟ می بینی امروز چه تند تند دارم بهت سر می زنم؟ خوب حرف واسه گفتن زیاد دارم امروز.عزیز دلم امروز هفت ماهت تموم شده و به سلامتی وارد ماه هشتم و هفته 31 شدی. مبارک باشه عزیزم. خیلی بیقرار اومدنت هستیم و امیدوارم زمان سریعتر بگذره و برسه روزی که سالم و سلامت و خوشگل و تپل مپل بغلت می کنیم.   از یه طرف فکر می کنم که این چند ماهه چقدر سریع گذشت و دخمل مامان ماشاالله چه زود بزرگ شد ولی از طرفی فکر می کنم که خیلی زمان  گذشته از روزی که وجود تو باعث ایجاد حس قشنگ و بی نظیر و غیر قابل وصف مادری در من شد. حسی که با هر لحظه فکر کردن به اون شور و شعف تازه ای در من ایجاد می شد. روزی که اومدنت باعث شد که شادی های ز...
26 فروردين 1391

ترانه خانوم و یوگا!یا خانوم دکتر ترانه!

سلام به عزیز دل مامان خوبی خوشگلم.چه خبر از اون تو؟ راحتی؟ اذیت نمی شی؟ آذوقه هات به راهه؟ تکونات که خدا رو شکر این روزا خوبن  و همش باعث شادی و شعف مامان میشن. از طرفی مامانی خیلی سعی می کنه که راحت باشی و بهت سخت نگذره خدایی نکرده٬ ولی اگه یه وقت ناخواسته اذیت شدی ببخش مامانی رونازنازی من.   از 5 شنبه و جمعه واست بگم که کلی کار با هم انجام دادیم و جاهای جدید رفتیم. 5شنبه بعد از ظهر روز اول کلاس 4 جلسه ای نیروی حال (یوگا) بود که من چند وقت بود منتظر برگزاری ش بودم و بالاخره این دوره تونستیم با هم دیگه توی کلاس شرکت کنیم. این کلاس تمرین زندگی در لحظه اکنون ه و فکر می کنم خیلی بتونه به بهبود کیفیت زندگی مون کمک کنه.کلاس دو سا...
26 فروردين 1391

خواب بابا هادی

سلام به دختر قشنگم ترانه خانوم مامان الان دقیقا دو روزه که بابایی رفته ماموریت و از ما دوره. ما هم برای اینکه تنها نباشیم رفتیم خونه مامان و بابای مامانی.راستی با رئیسم صحبت کردم که از این به بعد دوشنبه ها رو سر کار نیام.آخه مامانی خیلی پشت درد داره و نمیتونه زیاد روی صندلی بشینهو مهم تر از اون می ترسه که شما اذیت شی اینطوری. به خاطر همین دیروز رو دوتایی خونه بودیم و تا می تونستیم استراحت کردیم و خوابیدیم. امروز صبح بابایی زنگ زده بود و می گفت که دیشب خواب شما رو دیده.می گفت موهاش طلایی بوده ولی خیلی مو و ابرو و مژه و اینا نداشته(مثل نوزادی های مامانی-البته من فقط بی مو بودم بقیه رو داشتم.) چشماش هم شبیه بابایی بوده با یه صورت گرد ٬ ب...
22 فروردين 1391

نوروز 1391 مبارک!(بخش دوم)

سلام سلام ترانه جون مامان.مامان دوباره اومد با بقیه خاطرات عید 91. اصلا می دونی که اصل قضیه  مسافرت رفتن ما چی بود عزیزم؟ مراسم عروسی عموحمید و خاله نیوشا بود که حتما باید می رفتیم-وگرنه امسال مسافرت عید تعطیل بود- لحظه تحویل سال ساعت 8و44 دقیقه و 27 ثانیه صبح روز اول فروردین بود.چه لحظه با شکوهی ه لحظه تحویل سال جدید .من که عاشق این لحظه و این روزم.فکر می کنم شما هم اولین تجربه ت از عید و خیلی دوست داشتی.با هم دیگه کلی واسه همه دعا کردیم و قبلش قرآن هم خوندیم! خلاصه سال جدید با کلی شادی و سرور در کنار سفره هفت سین قشنگمون توی مشهد و در کنار مامان و بابای بابا هادی و عمو حمید و عمو حامد تحویل شد و بعد از یکی دو ساعت دید و بازدیدهای د...
20 فروردين 1391

نوروز 1391 مبارک!(بخش اول)

سلام به عزیز دلم. خوشگل خودم.جیگر مامان. مثلا عید بود و ماتعطیل بودیم و قرار بود بیشتر استراحت کنیم ... ولی از بس همه چی شلوغ پلوغ بود و برنامه ها فشرده! که حتی وقت نکردم یه سر به وبلاگ دختر گلم بزنم و چند خط براش بنویسم. جونم واست بگه که عید 91 هم به سرعت برق و باد رسید و یک سال دیگه به عمر مامانی و بابایی ت اضافه شد و بالاخره رسیدیم به سال تولد شما که حتما قشنگ ترین سال زندگی مون خواهد بود.حتی تصورش هم شیرین و لذت بخشه! راستی امسال سال نهنگه و به تقویم چینی سال اژدها.باید برم و خصوصیات متولدین این سال رو بخونم! ما برای یکشنبه 28 اسفند ساعت 30/10 شب به مقصد مشهد بلیط داشتیم. قبلش برای خدا حافظی رفته بودیم پیش مامان بابای مامانی که شام ...
14 فروردين 1391

وقتی که ترانه خانوم برای اولین بار خودشو واسه بابایی ش لوس کرد!

سلام به ترانه قشنگ مامانی عزیز دلم بالاخره بعد از تحقیقات فراوان ٬حداقل 7-8 بار زیر و رو کردن سایت اسامی ثبت احوال و یه سایت اسامی دیگه٬ خوندن کتاب اسامی که از خاله زری گرفته بودم و کلی نظر خواهی و نظر سنجی از عالم و آدم این اسم و برات انتخاب کردیم.هوراااااااااا! امیدوارم که دوستش داشته باشی. من که فکر می کنم دوسش داری اسمتو و خیلی هم بهت میاد. همین الان در جهت تایید حرفای مامان یه لگد زدی شیطون. جونم واست از دیروز بگه که تازه از خواب بیدار شده بودیم و بابایی دستشو گذاشته بود روی شکم من که اگه تکون خوردی متوجه بشه.ولی اینقدر آروم بودی که من فکر کردم خوابی ولی با این وجود بهت گفتم ترانه جون مامانی عزیز دلم٬ بابایی اومده ها. تکون میخوری ...
6 اسفند 1390

حرفای بزرگونه!

سلام به عزیز دلم نمیدونی وقتی که تکون میخوری چقدر خوشحال میشه مامانی. فکر می کنم که شادی و داری واسه خودت بازی می کنی. امیدوارم که همیشه همیشه یه دخمل خیلی شاد و قوی باشی که هیچ مشکلی نتونه آزارت بده و یا باعث بشه که اخم کنی. جون دلم واست بگه که دیروز با سرویس به سمت خونه در حرکت بودیم که یهو... بعد از اینکه یکی از کارمندا توی جاده قدیم از ماشین پیاده شد و سرویس شروع کرد به حرکت..یه دفعه ای زد رو ترمزو گفت کیفشو زدن و با عجله از ماشین پیاده شد.پشت سرش هم یه مینی بوس آدم پیاده شدن از سرویس. من فکر کردم که کیف همون همکارمونو زدن که از توی آینه ماشین دیده ولی بعد که همه اومدن بالا متوجه شدم که یه معتاد چاقو به دست کیف یه خانومی رو زده و ب...
30 بهمن 1390

عکس جی جی ویجی هایی که برات خریده بودیم..

سلام به دختر قشنگم.. چند روزه که تکون های ریز ریز و نبض زدن و بعضی وقتا قلقلک دادن تو بیشتر و واضح تر احساس میکنم و خیلی خوشحالم.خدا رو شکر به خاطر داشتنت عزیز دلم. قول داده بودم که عکس چند تا عروسک و لباس رو که با بابایی برات خریده بودیم بذارم واست که یه کم دیر شد چون برای پیاده کردن عکس از روی گوشیم مشکل داشتم که خدا رو شکر رفع شد.. راستی دوشنبه 17 بهمن با بابایی رفتیم فروشگاه چیکو عظیمیه و کلی از بهداشتی ها رو برات گرفتیم. نمیدونی که خرید کردن واسه دختر گلمون چقدر خوب و لذت بخشه عزیزم... این هم از عکسا: خوشگلکم اون عروسک پارچه ای رو از همه بیشتر دوست داشتیم و اسمشو پیشچه گذاشتیم. عروسک ice age هم بابایی واسه خودش گر...
24 بهمن 1390

ادامه پروژه انتخاب اسم

سلام دوباره به دختر گلم امروز میخوام چند تا از اسم هایی که رفتن توی لیست انتظار که واست انتخابشون کنیم و بعد از یکی دو روز عوض شدن و دیگه خوشمون نیومد رو برات بنویسم.باشد که خودت کمکمون کنی و من و بابایی هم از این وسواس خلاص شیم: اسم های انتخابی ما از وقتی که جنسیت هنوز مشخص نبود از مهتا و تارا شروع شدن.بعد آدرینا٬ آوینا٬ روژا٬ نگار٬ هاله و آخرش هم به نیکا و رونیکا رسیدیم ودست آخر حالا که دارم این متن و می نویسم دوباره مهتا توی اولویته.عزیز دلم تو رو خدا دعا کن هر چه زودتر قشنگ ترین اسمی رو که بهت میاد و بتونیم واست انتخاب کنیم. دوست دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه   ...
15 بهمن 1390