ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

دلم برات خيلي تنگه...

سلام به دختر قشنگم. از دست ماماني دلخور نباشي ها عزيزم! مي دونم كه خيلي وقته كه به وبلاگت سر نزدم ولي هر لحظه و هر ثانيه با هم بوديم و حسابي از با هم بودنمون لذت برديم. خدا رو شكر مي كنم كه لذت گذروندن اين لحظه ها و  قدر اونا رو دونستن رو به من عطا كرد.خدايا هزاران مرتبه شكرت. اميدوارم كه از پس پرورش تو گل قشنگم كه هديه بزرگ خدا هستي بر بيام.توي اين مدت همش دلم واسه نوشتن برات پر مي كشيد تا بالاخره امروز با كلي حرف اومدم پيشت. جونم واست بگه كه توي اين يك ماه اتفاقات زيادي افتاده. مامي از 30 ارديبهشت ديگه سر كار نرفته و داره توي خونه استراحت مي كنه(تقريبا). آخه همش به فكر اين هستم كه اوضاع خونه رو سر و سامون بدم كه واسه اومدن گل دخت...
20 خرداد 1391

شیطونیای دخملم

سلام دوباره به خوشگل مامان مامانی از بس که دیر به دیر وقت می کنم واست بنویسم حرفام خیییییییلی زیاده و وقتی که میام دوست دارم همشونو یه دفعه ای برات تعریف کنم. آخه این روزا خیلی درگیر این بودم که مرخصی هام درست بشه و بتونیم از 30 اردیبهشت یعنی اول هفته 36 دیگه تو خونه باشیم و حسابی با هم دیگه استراحت کنیم که بالاخره خدا رو شکر تلاش ها و پیگیری هام دیروز به نتیجه رسید و با این قضیه موافقت کردن.     خونه خودمه دیروز صبح بعد از اینکه ساعت زنگ زد و قبل از اینکه از رختخواب جدا شیم بابایی حواسش نبود و دستش تقریبا محکم خورد به خونه شما یعنی شکم بنده... خواب بودی ها قبلش ...ولی یه دفعه آن چنان شروع کردی به تکا پو و جست و خیز ...
20 ارديبهشت 1391

از هر دری سخنی

سلام به ترانه قشنگ مامانی... می دونم که خوبی عزیز دلم. این و از عکس العملات و تکونات می گم عزیزم. مخصوصا وقتی مامانی داره یه چیزی می خوره که شما دوست داری.مثل شیرینی یا ماست و خیار.  نمی دونی که وجودت داره چه روزای پر انرژی و سرشار از همه حس های خوب و مثبتی رو واسه من و بابایی رقم میزنه. اینقدر هر دوتامون خوشحالیم و اینقدر منتظر در آغوش کشیدنت هستیم که هیچ چیز نمی تونه باعث ناراحت شدنمون بشه. خدا رو شکر می کنم به واسطه داشتنت و به خاطر این آرامشی که وجود تو به زندگی مون هدیه کرده. عزیز دلبندم علاوه بر من و بابایی اینجا خیلی های دیگه هم منتظر اومدنت هستن و هر کاری که از دستشون بر میاد دارن واست انجام می دن خوشگلم. استیکر ...
20 ارديبهشت 1391

بابایی واست شعر گفته!

سلام به قشنگ ترین دختر دنیا. خوبی گل مامان؟ فکر می کنم این روزا حسابی در حال غذا خوردن و تپل شدن هستی(ایشالا) آخه مامانی خیلی زود زود گرسنه اش میشه و همش داره میخوره بعدشم خوابش می گیره و می خوابه! عزیز دلم امیدوارم این 9 هفته باقیمانده هم به خوبی و خوشی و سلامتی بگذره و خوشگل و تپل مپل بیای به خونه و جمع سه نفرمون رو کامل کنی. دو شب پیش که طبق معمول مامانی زود تر از بابایی رفته بود که بخوابه٬ با صدای بابایی از خواب بیدار شد که داشت یه شعر میخوند.وااااااااای چقدر این شعر به من چسبید و چقدر ذوق کردم. بابایی واست شعر گفته بود. میدونی عزیزم-شما خیلی بابایی مهربونی داری٬ هر روز به فکرته و روزا رو می شمره که بالاخره کی به دنیا میای. هر کاری ...
3 ارديبهشت 1391

قرار ملاقات هفته 31!

سلام به دختر ناناز مامان. امروز مامانی خیلی خوشحاله. آخه دیروز گلم و بعد از 13 هفته دوباره توی مانیتور اتاق سونوگرافی دیدمش. این بار هم پیش دکتر دریارام رفته بودیم. چون هم از تخصص ش راضی بودیم و هم اینکه بابایی هم میتونست بیاد توی اتاق سونوگرافی و شما رو ببینه.  راستش توی عید چند روز که مراسم عروسی و دید و بازدید بود و مامانی خسته شده بود تکونات و کم احساس می کردم و خیلی نگرانت شده بودم ولی بعدش دوباره اوضاع روبراه شد و خدا رو شکر هر از چند گاهی از خودت بهم خبر می دادی. مخصوصا وقتی که یه چیز شیرین می خوردم سریع عکس العمل نشون می دادی. حتی قبل از اینکه شیرینی از گلوم پایین بره (مخصوصا باقلواهای خوشمزه ای که مامان بابا هادی امسال پخت...
29 فروردين 1391

هفت ماهگیت مبارک عزیزم.

سلام گل مامان خوبی عزیزم؟ می بینی امروز چه تند تند دارم بهت سر می زنم؟ خوب حرف واسه گفتن زیاد دارم امروز.عزیز دلم امروز هفت ماهت تموم شده و به سلامتی وارد ماه هشتم و هفته 31 شدی. مبارک باشه عزیزم. خیلی بیقرار اومدنت هستیم و امیدوارم زمان سریعتر بگذره و برسه روزی که سالم و سلامت و خوشگل و تپل مپل بغلت می کنیم.   از یه طرف فکر می کنم که این چند ماهه چقدر سریع گذشت و دخمل مامان ماشاالله چه زود بزرگ شد ولی از طرفی فکر می کنم که خیلی زمان  گذشته از روزی که وجود تو باعث ایجاد حس قشنگ و بی نظیر و غیر قابل وصف مادری در من شد. حسی که با هر لحظه فکر کردن به اون شور و شعف تازه ای در من ایجاد می شد. روزی که اومدنت باعث شد که شادی های ز...
26 فروردين 1391

ترانه خانوم و یوگا!یا خانوم دکتر ترانه!

سلام به عزیز دل مامان خوبی خوشگلم.چه خبر از اون تو؟ راحتی؟ اذیت نمی شی؟ آذوقه هات به راهه؟ تکونات که خدا رو شکر این روزا خوبن  و همش باعث شادی و شعف مامان میشن. از طرفی مامانی خیلی سعی می کنه که راحت باشی و بهت سخت نگذره خدایی نکرده٬ ولی اگه یه وقت ناخواسته اذیت شدی ببخش مامانی رونازنازی من.   از 5 شنبه و جمعه واست بگم که کلی کار با هم انجام دادیم و جاهای جدید رفتیم. 5شنبه بعد از ظهر روز اول کلاس 4 جلسه ای نیروی حال (یوگا) بود که من چند وقت بود منتظر برگزاری ش بودم و بالاخره این دوره تونستیم با هم دیگه توی کلاس شرکت کنیم. این کلاس تمرین زندگی در لحظه اکنون ه و فکر می کنم خیلی بتونه به بهبود کیفیت زندگی مون کمک کنه.کلاس دو سا...
26 فروردين 1391

خواب بابا هادی

سلام به دختر قشنگم ترانه خانوم مامان الان دقیقا دو روزه که بابایی رفته ماموریت و از ما دوره. ما هم برای اینکه تنها نباشیم رفتیم خونه مامان و بابای مامانی.راستی با رئیسم صحبت کردم که از این به بعد دوشنبه ها رو سر کار نیام.آخه مامانی خیلی پشت درد داره و نمیتونه زیاد روی صندلی بشینهو مهم تر از اون می ترسه که شما اذیت شی اینطوری. به خاطر همین دیروز رو دوتایی خونه بودیم و تا می تونستیم استراحت کردیم و خوابیدیم. امروز صبح بابایی زنگ زده بود و می گفت که دیشب خواب شما رو دیده.می گفت موهاش طلایی بوده ولی خیلی مو و ابرو و مژه و اینا نداشته(مثل نوزادی های مامانی-البته من فقط بی مو بودم بقیه رو داشتم.) چشماش هم شبیه بابایی بوده با یه صورت گرد ٬ ب...
22 فروردين 1391

نوروز 1391 مبارک!(بخش دوم)

سلام سلام ترانه جون مامان.مامان دوباره اومد با بقیه خاطرات عید 91. اصلا می دونی که اصل قضیه  مسافرت رفتن ما چی بود عزیزم؟ مراسم عروسی عموحمید و خاله نیوشا بود که حتما باید می رفتیم-وگرنه امسال مسافرت عید تعطیل بود- لحظه تحویل سال ساعت 8و44 دقیقه و 27 ثانیه صبح روز اول فروردین بود.چه لحظه با شکوهی ه لحظه تحویل سال جدید .من که عاشق این لحظه و این روزم.فکر می کنم شما هم اولین تجربه ت از عید و خیلی دوست داشتی.با هم دیگه کلی واسه همه دعا کردیم و قبلش قرآن هم خوندیم! خلاصه سال جدید با کلی شادی و سرور در کنار سفره هفت سین قشنگمون توی مشهد و در کنار مامان و بابای بابا هادی و عمو حمید و عمو حامد تحویل شد و بعد از یکی دو ساعت دید و بازدیدهای د...
20 فروردين 1391