ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

شیرین زبونی هات

  +ترانه وقتی پشت لپ تاپ  با "بابا" منتظر بارگذاری کلیپ آهنگ " اتوبوس" ه : مامان بیا. مامان : بابا داره برات انجام میده مامان جان. (با حالت نا امیدی) انجام نیمیده!     +مکالمه محبت آمیز پدر و دختر: بابا: تو ترانه بزغاله هستی؟ نه! بابا: پس چی هستی؟ ترانه جون!     +وقتی از چیزی حوصله ش سر میره یا دوستش نداره و یا خطاب به من: این ِ ولش کن!   +همه چی مامان بابا دارن، هر چی میبینه میگه: این مامانشه ، این باباششه ( بر وزن مامانشه!). این تفکرش فکر کنم برگرفته از آهنگ  finger family &nb...
24 خرداد 1393

من مستقلم، خودم تصمیم می گیرم!

آدامس خیلی دوست داری. بابایی میگه بشین توی صندلیت( صندلی ماشین) که بهت آدامس بدم میگی: صندلی-نیمیخواد ، آدامس- نیمیخواد!!! دیروز رفته بودیم ویلای خاله جون توی جاده چالوس. تو هم که عاشق طبیعت، حسابی خوش گذروندی. آن چنان توی این کوچه باغا قدم می زدی که انگار صد ساله که باغداری! اصلا نمی خواستی دستتو بگیرم حتی! وقت اومدن شد می گم بیا بریم ماشین سواری. پیش بابایی و مامان جون. میگی: ماشین نیمیخواد. بابایی نیمیخواد!!!!!!!!! البته بعدش با گفتن "بابایی دوست داره "همه چی ختم به خیر شد.     جمله های نمکی در ادامه..   دیشب یه سبد پیک نیک روی صندلی اپن بود. اومدی برش داری گیر کرد. به من میگی: سفته!! بعد سریع اصلاح می کنی: سنگین...
30 فروردين 1393

اولین جمله سه کلمه ای...

 " باب ایشالا میاد!!!!!!"   توضیحات در ادامه مطلب.... منظور از باب که همون باب اسفنجی ه. دیشب که جمعه بود و  باب نداشت و ترانه خانوم هوس باب دیدن کرده بود این جمله رو گفت! ایشالا میاد و از خاله( پرستارش) یاد گرفته که همش بهش میگه: "مامان ایشالا میاد"  "بابا ایشالا میاد" فکر می کنم هنوز اول راه هستم. حالا کو تا از حرف ها و کارهای ترانه خانوم چشمامون گرد بشه:)
24 اسفند 1392

اولین جمله و سفر مشهد

بیش از یک ماه می گذره که اولین جمله ت رو گفتی. بغل بابایی داشتی اتاق ها رو می گشتی و می گفتی " مامان - نیست!". بابایی این روزا خیلی درگیره. خیلی می ره کاشان برای سرکشی به پروژه. بنابراین دومین جمله ت شد "بابا - رفت!". بعدش " ماما - اوف" که مخصوص مامانی ه بعد از جراحی ش.    " بابا - لالا" جایگزین کلمه بابا می تونه هر کسی باشه که خوابه. واین عبارت رو اینقدر با صدای بلند می گی که بنده خدا اونی که خوابه از خواب می پره. من و بابایی رو که میای در گوشمون داد می زنی رسما. دوشنبه که در راه برگشت از سفر مشهد بودیم، بچه ای بغل مامانش خوابیده بود و تو گفتی:"نینی لالا مامان" و اما سفر... چند روزی مشهد بودیم. عروسی سارا جون بود. دخترخاله بابا...
30 بهمن 1392

لغت نامه شیرین ترانه 3

بالاخره بعد از مدتی طولانی تونستم وبلاگ دخترم رو آپ کنم با یه لغت نامه جدید... باب : باب اسفنجی، پاره بَ ب ییییی : بربری( از بس که عاشق نون ه این بچه!) داغ: داغ اَت : اشک( یه شب که داشتم پیاز خرد می کردم و از چشمام حسابی اشک می اومد یاد گرفت) آت : آش تَخ: تخت ا ن: قند "ا ن نه ( با حرکت دست به نشانه نه)" یعنی دلم قند یا آب نبات و اینا میخواد آدم دلش کباب میشه! ا ن: اذان ( آخه خونه مون نزدیک مسجده و صدای اذان هر دفعه توجه شو خیلی جلب می کنه.)  ا ن: انار نی نی : همون نی نی. نونی: نون (عاشق نون ه این بچه، یعنی مثلش ندیدم اصلا) بابا باگ: بابابزرگ ایش: شیر ( این رو البته خیلی وقته که میگه نمی دونم چرا سری قبل ننوشته ب...
6 آذر 1392

لغت نامه شیرین ترانه 2

درج در ادامه مطلب... با : پا ، باز بَ : بله ، برق ماما: راستش خیلی وقت بود مامان نمی گفت و به من هم مثل همه اونایی که می خواست صداشون کنه می گفت "دَیَه" یا "دَدَه" ولی چند روزی هست که گاهی ماما هم بهم میگه. مَ : من. میگم عزیز مامان کیه؟ :مَ .    خوشگل مامان کیه؟ :مَ.    عسل طلایی کیه؟ :مَ.    جیگر مامایی کیه؟ :مَ.   بعدشم حسابی فشارش می دم ودوتایی مون حسابی کیف می کنیم. آبَه: آب، به شیر هم انگار میگه آبَه:) تَ : تخت نَع: نه خیلی محکم و قاطع دَ......... دَ : ددددددددددست دست. مدل مجلس گرم کنی:) اووووووووو: صدای فیل. بابایی یادش داده دستش و –به نشانه گوشای فیل- کنار ...
2 مهر 1392

لغت نامه شیرین ترانه 1

اُه- اُه  : وقتی که از چیزی تعجب می کنه. مثلا یه صدای غیر منتظره ای یا یه اتفاق عجیب(مثلا توپش جای غیر معمولی افتاده باشه) خ خخخخخخخخخخ: چیزی که بهش گفتیم خطر داره مثل پریز برق . جیییییز(با لب های جمع شده و تکان دادن دست به نشانه "نه" تصور شود):بیشتر به اشیاء داغ اطلاق میشه مثل فر داغ یا اتو....     البته خیلی وقت ها اینکه ترانه میدونه چیزی جیزه یا خطر داره باعث نمی شه که بهش دست نزنه و یه میل خیلی شدید درونی اون و به سمت تجربه موارد جیز و خخخخخخ می کشونه. هی میره جلو بهش یادآوری می کنیم مثلا جیزه یا خطرناکه دستشو تکون میده و یه ذره میاد عقب و داستان بعد از دوثانیه دوباره تکرار میشه... البته در مورد سطل آشغال اینقدر...
19 تير 1392
1