ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

کارهای شیرین و بامزه ت حدودای 2 سال و نیم گی!!

راستش خیلی وقته که از کارای جدید، حرفای با مزه  و... برات ننوشته بودم.ولی حالا که یه مطلب مربوط به 8 ماه پیشت رو خوندم و دیدم چقدر خیلی چیزا فراموشم شده، دوباره دست به کار نوشتن شدم...   کلمه هایی که اشتباه میگی ولی ما خیلی دوست داریم. جالبه که اگه ما هم مثل تو اشتباه بگیم سریع متوجه میشی و عصبانی میشی : عقاب : عباق                                 به پنیر می گی صبحانه!       بشقاب: بشباق        س...
25 آذر 1393

جمله های دل نشین ترانه بانو

  بغلم می کنی و میگی:مامان دوست.( من دیگه هیچ حرفی واسه گفتن ندارم. تو هپروتم الان...)       بقیه در ادامه مطلب:   دیشب با بابایی باهات شوخی می کردیم و قلقلکت می دادیم. رفتی دست بابایی رو گرفتی و آوردی میگی مامان ال(el) یعنی مامان و قلقلک بده ! بعد خودت وایستادی و به این تعقیب و گریز از ته دل می خندی. آخر سر هم خودت دست به کار قلقلک دادن من بیچاره شدی!!!! وقتی که می خوام بخوابونمت برای توجیه کردن خودت که الان دیگه وقت خوابه تندتند و پشت سر هم میگی: "بابا لالا" "باب(باب اسفنجی) لالا"،"میو(پیشی) لالا"،"هاپ لالا"، بعد دست به کار شیرخوردن و لالا میشی. " این-نه" این عبارت و وقتی به کار می بری که تی وی...
14 اسفند 1392

نقل مامان

چند روزی ه که یاد گرفتی تعریف کنی. دستاتو به حالت دکلمه تکون میدی و یه صداهایی هم از خودت در میاری " آ آ آ، آ آ آ ..." . راه میری. سرت و به حالت سجده زمین میذاری. دستات و به هم می زنی. می زنی روی مبل.وسط ش هم چند تا کلمه رو که بلده میگه. مثل الله . خیلی با نمک و خوردنی میشی. انگار که کلی حرف رو دلت مونده-می گم کاش زودتر بتونی کامل حرف بزنی و هر چی تو دلت هست رو بگی. قول می دم با علاقه تا آخرش رو گوش کنم- ما هم با دقت گوش می کنیم حرفاتو طوری که انگار می فهمیم چی میگی. خیلی لحظات ناب و شیرینی ه خیلی. بقیه در ادامه مطلب...   هر وقت که یه کار خطرناک انجام می دادی و اتفاقی می افتاد، من می گفتم دیدی ترانه چی شد؟ دیدی؟ حالا چند ...
30 بهمن 1392

روزهای شیرین ما

دو روز پیش از سر کار که برگشتم خونه، طبق معمول همیشه اومدی بغلم و من می دونستم چی میخوای: -          شیر میخوای مامانی؟ -          سر تو به نشانه تایید تکون دادی.(همراه با لبخند تاییدی همیشگی) -          مامانی بگو بله، تو که می تونی حرف بزنی. -          بله.( با تشدید ل) و به این ترتیب بود که برای اولین بار این کلمه رو گفتی. خیلی خوشگل میگی "بله". خیلی ذوق کردیم من و مامانی و خاله موسوی( بابایی ماموریت ه) کلی بوست کردم. "بالا" هم قدمتش یکی دو روز بیشتر...
15 بهمن 1392
1