دختر بلا دارم من طلا طلا دارم من..
یه وقتایی هست که کار از فشار دادن و ماچ محکم کردن و اینا میگذره و فقط اگه بخورمت حس مادرانه م ارضا میشه مثلا:
1-وقتایی که از دستمون در رفته و کنترل تلویزیون در دسترس ت قرار گرفته در یک حرکت سریع و باورنکردنی و با اولین اقدام کنترل و بر میداری و یه راست به سمت دهان...
2- شب با صدای گریه ت از خواب بیدار شدم. میبینم که غلت خوردی و به شکم روی زمین ی. همون نصف شبی داری با گل سر من که همون جا روی زمین افتاده بازی می کنی و هر از گاهی هم با یه جیغ مرا فرا میخوانی....
بقیه در ادامه مطلب...
3-talking hippo رو برات گذاشتم. عاشقشی! با همون سینه خیز نصفه و نیمه و یه کم عقب یه کم جلو گوشیم رو برداشتی و با خودت می بری....
4- خودتو به یکی از کشوهای اتاقت و یا کشوهای میز کامپیوتر رسوندی و خیلی با جدیت باز و بسته ش می کنی و بعضی از محتویات شون رو بیرون میریزی... عشق این جدیت ت هستم..
5- وقتی که روی پای من یا بابات جلوی کامپیوتر نشستی و خودتو یهو می ندازی روی کیبورد و یا با همون چشمای شیطونت داری موس و نگاه می کنی و در فکری که چجوری خودتو بهش برسونی...
6-عاشق این هستی که خودت و به خوراکی های جدیدی که البته نمی تونی بخوری هنوز! برسونی و با دستت حسابی بچلونی و زیر و روشون کنی و بعدش بریزی روی زمین. منم عاشق این شلوغ کاری ها و به هم ریختن هات هستم و با خودم میگم چرا بعضی ها این حس کنجکاوی خیلی قشنگ نوزاداشون و درک نمی کنن و همش میخوان بهش بگن نکن !!!!!!!!!!!!!