ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

لغت نامه شیرین ترانه 1

1392/4/19 10:08
نویسنده : مامانی
329 بازدید
اشتراک گذاری

اُه- اُه  : وقتی که از چیزی تعجب می کنه. مثلا یه صدای غیر منتظره ای یا یه اتفاق عجیب(مثلا توپش جای غیر معمولی افتاده باشه)

خ خخخخخخخخخخ: چیزی که بهش گفتیم خطر داره مثل پریز برق .

جیییییز(با لب های جمع شده و تکان دادن دست به نشانه "نه" تصور شود):بیشتر به اشیاء داغ اطلاق میشه مثل فر داغ یا اتو....

 

 

البته خیلی وقت ها اینکه ترانه میدونه چیزی جیزه یا خطر داره باعث نمی شه که بهش دست نزنه و یه میل خیلی شدید درونی اون و به سمت تجربه موارد جیز و خخخخخخ می کشونه. هی میره جلو بهش یادآوری می کنیم مثلا جیزه یا خطرناکه دستشو تکون میده و یه ذره میاد عقب و داستان بعد از دوثانیه دوباره تکرار میشه... البته در مورد سطل آشغال اینقدر این میل شدیده که به همه هشدارهای ما بی توجه هه.

رررررررررررَ ( با دهانی به شدت بیضی شده و باز): رفت. قصه از دور شدن پرنده ها و هواپیما شروع شد و حالا به هر چیزی که می افته یا می اندازه –می ریزه یا می ریزونه- خلاصه از دیدش پنهان میشه یا دور میشه میگه رررررررررررررررَ بعدش م میگه "چیش" که معنی این و دیگه واقعا نمی دونم.

"بابا" رو میگه "باوا"."ماما" رو هم که میگه.

وقتایی که گرسنه ش باشه و خوراکی هایی رو که دوست داره ببینه میگه"بَ بَ بَه"( با لب های جمع شده به داخل)

سه چرخه شو تو خونه راه می بره "غان غان" می کنه.

هاپو خیلی دوست داره. تو کتابش،تلویزیون یا بیرون که می بینه کلی ذوق می کنه و می خنده. از کتابش کلا فقط صفحه هاپو رو دوست داره. شاید چون صداش و براش در می آوردم. الان خودشم وقتی هاپو می بینه می گه :"هاپ".

چند وقته "وی ی ی ی" میگه. هم وقتی که خوشحاله با نوای شادی هم وقت ناراحتی با "وی" گریه می کنه.

اِح بو(ح با تلفظ عربی) : این یکی رو من و باباش عاشقش بودیم. منتظر بودیم" اِه بوووو" رو شروع کنه. وقتایی که تو حال خودش بود و آرامش داشت می خوند.

وقتایی که خیلی دوست داره دستشو بگیریم و راهش ببریم یا خیلی خوشحاله آواز می خونه.

و البته حرفای ما رو کامل متوجه میشه.

منتظر قسمت های بعدی لغت نامه باشید....

 

پ.ن.: یه چیز بی ربط به بحث لغت نامه که یادم افتاده و دوست دارم بنویسم اینه که یه وقتایی وقتی میگه بغلم کن و بغلش می کنم باهمون دستای کوشمولوش سه تا ضربه به پشتم میزنه که خیلی دوست دارم.نمی دونم نشونه اعتماده ،آرامشه یا... خلاصه هر چی که هست خیلی خیلی حس خوبی بهم میده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آتنا مامان آرنیکا
19 تیر 92 17:34
عزیزمید جفتتون


تاج سری عزیزم
لیلا
24 تیر 92 14:53
خوشکل خانم بوسش کن


مرسی عزیزم
شمیم
21 مرداد 92 15:12
قربونش برم
پندار هم گاهی وقتی نشستیم و بغلش می کنیم همین جوری آروم میزنه پشتمون که ما هم خیلی دوست داریم . پندار منظورش اینه که راه برو ))) شاید ترانه هم همین منظور رو داره.


مرسی عزیزم. فدای پندار گلم بشم. راستش ترانه وقتی که از بغل کس دیگه میاد بغلم معمولا این کار و می کنه. به نظرم یه جور اطمینان خاطر یا همچین چیزی اومد..