دوباره زندگی...
این روزها همه چیز را دارم دوباره تجربه می کنم. همه اتفاقات و جاهای تکراری جذاب شده اند انگار....
از یک پارک رفتن ساده بگیر تا دریا و جذابیت های خودش. از یک آهنگ ساده تا یک مهمانی ساده تر. دوباره دارم زندگی را تجربه می کنم. از نو. این بار از نگاه دخترکم. خیلی آرام و بی صدا امیدی که از دلم رفته بود بی خبر دارد بر می گردد و من خودم را سرشار از انرژی می بینم. فکر می کنم یک مادر، اصل زندگی را، نسخه دست نخورده و بی آلایشش را به تعداد فرزندانش تجربه می کند و چه چیز بالاتر از این برای یک انسان. فرصتی دوباره برای امید، برای عشق و برای زندگی . خدایا باز هم شکر....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی