ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

قرار ملاقات هفته 31!

1391/1/29 8:52
نویسنده : مامانی
467 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر ناناز مامان.niniweblog.com

امروز مامانی خیلی خوشحاله. آخه دیروز گلم و بعد از 13 هفته دوباره توی مانیتور اتاق سونوگرافی دیدمش. این بار هم پیش دکتر دریارام رفته بودیم. چون هم از تخصص ش راضی بودیم و هم اینکه بابایی هم میتونست بیاد توی اتاق سونوگرافی و شما رو ببینه.

 راستش توی عید چند روز که مراسم عروسی و دید و بازدید بود و مامانی خسته شده بود تکونات و کم احساس می کردم و خیلی نگرانت شده بودمنگران ولی بعدش دوباره اوضاع روبراه شد و خدا رو شکر هر از چند گاهی از خودت بهم خبر می دادی. مخصوصا وقتی که یه چیز شیرین می خوردم سریع عکس العمل نشون می دادی. حتی قبل از اینکه شیرینی از گلوم پایین بره (مخصوصا باقلواهای خوشمزه ای که مامان بابا هادی امسال پخته بود). یا بعد از غذا که حتما مراسم بازی داشتی عزیزکم.Chicken Icons به خاطر همین خیالم نسبتا راحت شده بود. تا اینکه بعد از تعطیلات رفتم پیش دکترم و اون گفت توی این هفته ها تکونای نینی خیلی مهمه و حتما باید تکون بخوره و وقتی که دید من یه کم نگرانم یه سونوی بایو فیزیکال برام نوشت که برای بررسی های تکونای شما بود. و همینطور بررسی سن و سلامت جنین.

هفته پیش که بابایی ماموریت بود پس واسه این هفته دوشنبه وقت سونوگرافی گرفتم که خودم هم مرخصی داشتم.  این  لحظه ملاقات دوباره خیلی شیرین بود.هورا من خیلی خوشحال بودم که نسبت به سری قبل تپل شده بودی. دفعه پیش همش غصه می خوردم که بچه م پوست و استخون بود. خلاصه دکتر همه جای بدن نازتو بهمون نشون داد از شکم قلمبه تو تا صورت خوشگلتو که گفت چشماش هم نسبتا درشته ماشالا و سر و استخون ران  و خون توی قلب کوشولوتو و خلاصه همه رو با دقت چک کرد و هیچ مشکلی هم نبود خدا رو هزار هزار بار شکر. رشدت از دفعه قبل بهتر بود و سن تو دقیقا همون 30 هفته و 3 روزی که بودی تخمین زد. وزنت هم 1550 گرم شده بود عزیز دلم. امیدوارم همین طوری خوب و بدون مشکل رشد کنی و سالم و تپل مپل بیای بغلم. من و بابایی هم کلی از اینکه گل زندگی مونو دوباره دیده بودیم و خدا رو شکر همه چی روبراه بود ذوق کرده بودیم.و اما تاریخ احتمالی زایمان هم بین دوم تا ششم تیر ماه تخمین زدن. پس به احتمال زیاد شما متولد ماه تیر خواهی بود.

بعد از سونوگرافی هم به اتفاق رفتیم خیابون بهار و خرده ریزایی که مونده بود رو تقریبا خریدیم. خدا رو شکر همه خریدات با آرامش و روی روال خودش به خوبی انجام شد خوشگلکم. مامانی باید وقت کنه و یه زمان بذاره از خریدات عکس بگیره و بذاره توی وبلاگت.

و اما مهم تر از همه این حاشیه ها اینه که شما در آرامش کامل باشی و سالم و صالح و آرام به این دنیا قدم بذاری و دل مامان و بابا رو حسابی شاد کنی.مثل دعایی که من از وقتیکه تصمیم گرفتیم فرزندی داشته باشیم و تورو از خدا خواستیم سر همه نمازهام از خدا میخوام. اینکه خدا شما رو نور دیده ما قرار بده. یعنی اینکه همیشه توی راه درست قدم برداری و دل ما رو شاد کنی. من و بابایی داریم همه تلاشمونو می کنیم که توی زندگی جنینی شما همه چی روبراه باشه. امیدوارم بعد از به دنیا اومدنت هم همه چی خوب پیش بره.

خیلی مواظب خودت باش و خوب خوب رشد کن. دلمون برات خییییلی تنگه. هزار تا بوس خیلی گنده.Rabbit 3 smiley 104

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سحر مامان آراد
30 فروردین 91 9:13
سلام مامانی جون
خیلی دوره لذت بخشیه نهایت استفاده رو بکن
تا میتونی این روزا بخواب که وقتی ترانه جون اومد دیگه از خواب خبری نیست
وقتی خاطرات دوره بارداریه نینی وبلاگیها رو میخونم یاد خودم میافتم
ولی لذت بخش تر انتظاریه که میکشی و لحظه ایی که جیگرتو در آغوش میگیری
امیدوارم به سلامتی دخملت رو به آغوش بگیری
لحظه نابیه اون لحظه



سلام سحر جونم.
ممنونم از راهنماییت عزیزم.من هم به امید اون لحظه هستم.