دندان و دیگر هیچ...
بالاخره دختر من هم دندون دار شد. فقط 12 روز قبل از تولد 1 سالگی ش. روز چهارشنبه 8 خرداد.بعد از چندین ماه از وقتی که صبرمون تموم شده بود و مامان جون واسش آش دندونی پخته بود که دندونش راحت تر دربیاد بالاخره چشممون به جمالش که نه ولی گوشمون به صدای قشنگ دنگ قاشق فلزی و یا لیوان روی دندون تازه نیش زده شنوا شد. چه روزها و شبایی که هر مشکل و درد و بی قراری رو به بروز دندون نسبت میدادیم و دریغ از دندون.بابایی متوجه ش شده بود و از من مژدگونی خواست تا خبر خوب و بهم بده. فکر کنم ترانه قشنگ م جزو معدود بچه هایی ه که قبل از دندون در آوردن را ه افتاده. ولی من هنوز دندون رو ندیده دلم داره برای بی دندونی ش تنگ میشه. بچه بی دندون معصوم تره و به...