وقتی که ترانه خانوم برای اولین بار خودشو واسه بابایی ش لوس کرد!
سلام به ترانه قشنگ مامانی
عزیز دلم بالاخره بعد از تحقیقات فراوان ٬حداقل 7-8 بار زیر و رو کردن سایت اسامی ثبت احوال و یه سایت اسامی دیگه٬ خوندن کتاب اسامی که از خاله زری گرفته بودم و کلی نظر خواهی و نظر سنجی از عالم و آدم این اسم و برات انتخاب کردیم.هوراااااااااا! امیدوارم که دوستش داشته باشی. من که فکر می کنم دوسش داری اسمتو و خیلی هم بهت میاد. همین الان در جهت تایید حرفای مامان یه لگد زدی شیطون.
جونم واست از دیروز بگه که تازه از خواب بیدار شده بودیم و بابایی دستشو گذاشته بود روی شکم من که اگه تکون خوردی متوجه بشه.ولی اینقدر آروم بودی که من فکر کردم خوابی ولی با این وجود بهت گفتم ترانه جون مامانی عزیز دلم٬ بابایی اومده ها. تکون میخوری عزیزم؟ که یک دفعه چنان تکونی خوردی و همچین لگد زدی که کم پیش اومده بود تا حالا.ول کن هم نبودی! بابایی که کلی ذوق کرده بود و خییییلی خوشحال شده بود.من هم کلی بابت اینکه حرف مامانی رو خیلی به موقع گوش کرده بودی ذوق زده شده بودم.
راستی عزیزم 5شنبه شب از ساعت 7 تا 11 شب داشتن تخت و کمدتو توی اتاقت نصب می کردن. خدا رو شکر همه چی داره به موقع و خوب پیش میره.اینجوری وقتی که اتاقت آماده باشه بیشتر دلمون واست تنگ میشه و دوست داریم بیای پیشمون و قشنگی های دنیامون و چند برابر کنی عزیزکم. هزاااااار تا بوس گنده واسه عزیز دل مامان.