ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

چرا اینقدر سریع!

چقدر زود می گذره.به قول پرستارت "اینقدر که چقدر" یعنی خیلی زیاد.اصلا باورم نمی شه که اینقدر بزرگ شدی که می شینی پای کشوی ویترین ت و  از باز و بسته کردنش لذت می بری و هر از چند گاهی میخوای کشو پایینی رو هم باز کنی ولی نمی تونی چون پاهات جلوش و گرفته.هی باز می کنی و هی می بندی و هم زمان لب هات رو هم بی صدا باز و بسته می کنی عزیزم. آخ که من عاشق همه این کارهات هستم. من هم نشستم و با لذت نگاهت می کنم و مواظبم که اون دستت که به بغل کشو گرفتی لای کشو و ویترین گیر نکنه. خدای من عشقی رو که هر لحظه و هر روز با هر کار جدیدت دارم تجربه می کنم تمومی نداره انگار. چقدر می خندی و چه قشنگ ه خنده هات وقتی که روی پاهات می ایستی و خودت با دست های کوچولوت ...
27 دی 1391

هفت ماهگیت مبارک!

هفت ماهگیت مبارک! روزها از پی هم می گذرند و چه سخت است باور اینکه تو همان موجود بی دفاعی هستی که حتی دست خودت را نمی شناختی!اینکه می بینم هر روز مستقل تر از روز قبل می شوی از طرفی خوشحالم می کند و از طرفی می ترساندم. یعنی روزی آنقدر مستقل می شوی که ممکن است مادرت را فراموش کنی! چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟چرا این ترس واهی هر از چند گاهی یقه احساسات مادرانه مرا می گیرد؟ تو قوی باش و مستقل. در این صورت است که مایه افتخاری. من از پس این ترس های بی اساس خودم بر می آیم. باشد که روزی مادر شوی و حرف هایم را با تمام وجود درک کنی. باورم نمی شود آنقدر بزرگ شده ام که به دخترم می گویم" بذار مادر بشی بعد می فهمی چی میگم"حرفی را که همه مادرها روزی به دخت...
21 دی 1391