ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

ترانه قشنگ زندگی ما

قورتت میدم هااااا

وقتایی که از ته دل واقعا دلم میخواد قورتت بدم خیلی زیادن خیلی. یک هفته ای هست که یه بهونه جدید به دستم دادی....    روی تخت خودمون می خوابونمت. وقتی که خوب می خوابی و حسابی سرحال میشی بدون هیچ صدایی آروم چار دست و پا میای و بعد دنده عقب از تخت پیاده میشی و میای سمت هال. واااااااااای که چه کیفی داره دیدنت در حالی که چشمات خواب آلوده و کمی تلو تلو میخوری ولی وقتی ما رو می بینی می خندی و با دست های باز قدم هات و تندتر می کنی و خودتو میندازی توی بغلمون. آخر همه لذت های دنیاست این یکی. خدایا شکرت. چند وقتی هم هست که هر چی وسیله داری برمیداری یا می بری میذاری گوشه شومینه و یا جلوی تلویزیون. ای خدا ااااا. عاشق این کارت هم هستم تپلی ما...
14 مرداد 1392

عشق یک سره...

هنرپیشه ای گفت:عشق یک سره مایه دردسره. و ادامه داد و عشق پدر و مادر به فرزند عشق یک سره است... ادامه مطلب... ولی من با خودم گفتم از این عشق یکسره همین حس خوب عاشقی و امید مضاعف به زندگی ما رابس...
30 تير 1392

لغت نامه شیرین ترانه 1

اُه- اُه  : وقتی که از چیزی تعجب می کنه. مثلا یه صدای غیر منتظره ای یا یه اتفاق عجیب(مثلا توپش جای غیر معمولی افتاده باشه) خ خخخخخخخخخخ: چیزی که بهش گفتیم خطر داره مثل پریز برق . جیییییز(با لب های جمع شده و تکان دادن دست به نشانه "نه" تصور شود):بیشتر به اشیاء داغ اطلاق میشه مثل فر داغ یا اتو....     البته خیلی وقت ها اینکه ترانه میدونه چیزی جیزه یا خطر داره باعث نمی شه که بهش دست نزنه و یه میل خیلی شدید درونی اون و به سمت تجربه موارد جیز و خخخخخخ می کشونه. هی میره جلو بهش یادآوری می کنیم مثلا جیزه یا خطرناکه دستشو تکون میده و یه ذره میاد عقب و داستان بعد از دوثانیه دوباره تکرار میشه... البته در مورد سطل آشغال اینقدر...
19 تير 1392

بزرگ ترین لذت دنیا...

بزرگ ترین لذت دنیا وقتی ه که .... یه بچه یک ساله شکم آدم و پوف کنه. ای خدا یعنی لذتی بزرگتر از این هم توی دنیا وجود داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خودش هم از خنده ضعف می کنه با خنده های من و کارش و با مهارت بیشتر ادامه می ده.نتیجه کار هم دو تا آدم شادن و یه عالمه آب دهن و مامانی که فهمیده الان وقت خواب کوچولوش نیست.... خدایاااااااااااااااا شکرت...
11 تير 1392

قد کشیدی مامانی..

همیشه با خودم می گفتم چرا   بچه های دوستانم که هم سن ترانه هستن در کابینت رو باز می کنن و سرک می کشن ولی ترانه منتظر ه من در کابینت و باز کنم و بعد بیاد سراغ ش.و این برام شده بود یه نکته عدم پیشرفت کافی.باورم نمیشه که اینقدر بی توجه بودم به این موضوع به این واضحی! کابینت ما بلنده و دستگیره ش هم در بالاترین نقطه درش همین! باید عادت کنم به این روزهایی که تمام محتویات کابینت  وسط آشپز خونه است...       ادامه در ادامه مطلب... چند روز ه دخترم نقش گشت ارشاد و توی خونه ما بازی می کنه. خدا نکنه روسری پیدا کنه از گوشه و کنار خونه میاره که سرم کنم. همین طوری هم بندازمش روی سرم قبول نیست باید خیلی خوب و اصولی باشه. در ...
9 تير 1392

اولین سفر دونفره در یک سالگی!!!!

سلام گل قشنگم. بابایی دوشنبه گذشته 3 تیر قصد داشت که برای سرکشی به پروژه قوچان بره مشهد و قرار بود من براش بلیط بگیرم . یکشنبه ظهر تونستم برای دوشنبه بلیط تهیه کنم و از طرفی خودم هم خیلی احساس خستگی می کردم و دلم خیلی یه تغییر و تنوع می خواست. رفتم نهار و استراحت که یهو تصمیم گرفتم برای خودمون هم بلیط بگیرم و بابایی رو سورپرایزکنم. هیچ وقت اینطوری برای سفر تصمیم نگرفته بودم. حس خوبی بود یه حس رهایی... بلیط ا رو که دادم به دست بابا نگاه می کرد و اسما رو می دید ولی باورش نمی شد.یاد اون روزی افتادم که جواب تست بارداری و بهش داده بودم و ازش سر در نمی آورد. خلاصه کلی خوشحال شد و ذوق کرد. دوشنبه سه تایی سوار هواپیما شدیم و تو اولین پرواز تو تجر...
9 تير 1392

دختر خرداد...

عزیز دلم تو دختر خردادی و برای نسل ما خرداد همیشه معنای خاصی داشته. معنای امید به آینده. این امید از سال 1376 شروع شد .نوجوانی و بخشی از جوانی را پشت سر گذاشت. سرخورده شد ولی از بین نرفت. امسال با همان کورسوی امید بار دیگر انتخاب کردیم. می دانم که تمام کودکی تو تحت تاثیر انتخاب امروز من قرار خواهد داشت. خوشحالم که تلاشم بی نتیجه نماند و پاسخ حرکت امروزم را با شادی  و بالندگی فردای تو خواهم گرفت ان شاءالله.
27 خرداد 1392

تولدت مبارک...

تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شكر!  مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شكر  شوق شنيدن ريخت حتي گريه اش در من  لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شكر  من باغبان تازه كاري بودم اما او  يك غنچه زيبا و خندان شد،خدا را شكر  او آمد و باران رحمت با خودش آورد  گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شكر  سنگ صبورم،نور چشمم،ميوه قلبم  شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شكر  مادر شدن يك امتحان سخت وشيرين است  دلواپسي هايم دو چندان شدء،خدا را شكر !!!              شاعر: نغمه مستشار نظامی      عزیزدلم به همین زودی یک ساله شدی. مثل برق و ...
21 خرداد 1392

دندان و دیگر هیچ...

بالاخره دختر من هم دندون دار شد. فقط 12 روز قبل از تولد 1 سالگی ش. روز چهارشنبه 8 خرداد.بعد از چندین ماه از وقتی که صبرمون تموم شده بود و مامان جون واسش آش دندونی پخته بود که دندونش راحت تر دربیاد بالاخره چشممون به جمالش که نه ولی گوشمون به صدای قشنگ دنگ قاشق فلزی و یا لیوان روی دندون تازه نیش زده شنوا شد. چه روزها و شبایی که هر مشکل و درد و بی قراری  رو به  بروز دندون نسبت میدادیم و دریغ از دندون.بابایی متوجه ش شده بود و از من مژدگونی خواست تا خبر خوب و بهم بده. فکر کنم ترانه قشنگ م جزو معدود بچه هایی ه که قبل از دندون در آوردن را ه افتاده. ولی من هنوز دندون رو ندیده دلم داره برای بی دندونی ش تنگ میشه. بچه بی دندون معصوم تره و به...
11 خرداد 1392

در هم...

عزیز دل مامان این روزا با شنیدن هر صدایی که بشنوه نانای می کنه. از صدای اس ام اس( همون پیامک وطنی) گرفته تا زنگ موبایل حتی لالایی که براش می خونم و اونم مشغول شیر خوردن ه رسالت خودشو در قبال نانای انجام میده. دیگه اینکه خیلی با تسلط می تونه راه بره-من عاااااااشق را ه رفتن بچه های نوپا هستم خیلی جیگر میشن خیلی. 4 – 5 روزی هم هست که تاب شو برات وصل کردیم. روز اول هم لذت می برد و هم می ترسید و می گفت برم دارین ولی باز دوست داشت تاب بازی کنه. از روز دوم دیگه ترس و فراموش کرد و فقط لذت می برد. قربون اون خنده های قشنگت وقت بازی بشم من.   بقیه در ادامه مطلب... از دیروز هم راه بالکن و یاد گرفتی و دستتو که می گیرم من و یه راست می ...
28 ارديبهشت 1392